كلامى از نور

پيامبر خدا صلى‏‌الله‌‏عليه‌‏و‏آله: خدا بركت دهد به آن كس كه آسان مى‏‌فروشد، آسان مى‏‌خرَد، آسان قرض مى‌‏دهد و آسان مطالبه مى‌‏كند.

استفتائات روز

حكم گوسفندى كه به خانه انسان مى آيد و صاحبش شناخته نمى شود چيست؟

احتياط واجب اينست كه تعريف كند آن را تا اينكه از پيدا شدن صاحبش مأيوس گردد و يكسال بر آن بگذرد سپس آن را تصدق ( احسان ) نمايد، و اگر احتياج به آذوقه داشت و بستگى به خرج مال داشت دادن آذوقه جايز بلكه واجب مى شود و در اين هنگام به حاكم شرعى رجوع مى كند و در فروش آن اجازه مى خواهد تا از زيان دورى نمايد، و اگر مراجعه ممكن نشد جايز است كه آن را بفروشد و حكم گذشته به پول آن جارى مى گردد.

آيا به كسى كه بدون عذر ريش خود را مى تراشد فاسق گفته مى شود؟

ريش تراشيدن حرام است و از گناهان صغيره است كه به عدالت صدمه نمى رساند مگر با اصرارى كه به معناى خوار شمردن گناه باشد.

در تاريخ 17/9/91 مغازه اى را اجاره كردم از مالك آن و در ضمن عقد اجاره با توافق هم شرايطى كرديم كه آنها عبارتند از: 1 ـ من وقتى كه احتياج به مغازه نداشتم نتوانم به كس ديگرى اجاره دهم. 2 ـ حق نداشته باشم كه به سرقفلى بفروشم. 3 ـ ماليات املاك را لازم است كه من خودم در موقع رسيدن وقت مطالبه آن كه در آينده در سال 1995 خواهد بود پرداخت نمايم. و با ناديده گرفتن وفاى من به شرايط ذكر شده مالك از من مى خواهد كه مغازه را تحويل دهم و جهتى ندارد غير از اينكه آن را به كس ديگرى اجاره بدهد، آيا نظر حضرتعالى اين است كه مالك حق دارد كه به تجديد عقد با من ملتزم نباشد به خاطر اينكه با صراحت در ضمن عقد شرط نشده است؟ با اينكه اى بسا استفاده مى شود از جريان ماليات املاك و غير آن كه ملتزم به تجديد قرارداد شده است و علاوه بر اين التزام به تجديد اكنون متعارف است در اجاره دادن محلّها بطورى كه متعارف بودن آن انسان را از شرط كردن ضمن عقد بى نياز مى نمايد؟

يكى از دو طرف لازم نيست به شرطى عمل كنند مگر اينكه در ضمن عقد با صراحت شرط شده باشد، و يا اينكه ضمناً معلوم باشد و قرينه هاى ذكر شده در سؤال اى بسا شاهد به شرط نمودن مذكور مى باشد، ولى ما نمى توانيم بر اين امر يقين كنيم زيرا كه به عرف تجارى جايى كه عقد خوانده شده ( قرارداد بسته شده ) نداريم، پس لازم است كه به اهل خبره هاى عادل رجوع شود همانطورى كه اين هم امكان دارد كه يكى از دو طرف ادعا كند كه قرينه بر خلاف متعارف در ميان مردم بود، و در صورت منازعه لازم است كه به حاكم شرع مراجعه نمايند تا او نزاع را با طريقه شرعى فيصله دهد.

تعريف لهو حرام از نظر شرعى چيست اميدواريم قاعده اى بر اين و هم چنين حدّ طرب حرام را بيان فرمائيد؟

لهو حرام هر آن چيزيست كه ساختار آن بر خوش گذرانى لهوى است كه انسان را از موقعيت جدّى و واقعيّت فعلى خارج مى كند و بسوى عبثى كه مبنى بر توجه به باطن نفس و بيدار كردن غريزه هاى آن و تحريك احساسات آن با نواختن موسيقى مى كند، تا رغبت آن را در زياد كردن شادمانى و غمگينى و فخر و دلدادگى و غير از آنها را بر طبق خواسته هايشان اشباع نمايد،و اما طرب آنهم حالت نفسانى است كه از بكار بردن آلات لهو بوجود مى آيد به طورى كه به سبك سرى روح منجر مى شود و آن را به هماهنگى غرايز مى كشاند و ميل آن را در زياد نمودن شادمانى و غمگينى و عشق ورزى و غير از اينها كه گذشت سيراب مى نمايد.