كلامى از نور

پيامبر خدا صلى‏‌الله‌‏عليه‌‏و‏آله: خدا بركت دهد به آن كس كه آسان مى‏‌فروشد، آسان مى‏‌خرَد، آسان قرض مى‌‏دهد و آسان مطالبه مى‌‏كند.

استفتائات روز

آيا براى زنان جايز است كه در موقع خواندن اشعار و آواز خوانى در عروسيها بر ظرفها بزنند؟ و آيا در غير عروسى موقع خواندن اشعار زدن بر ظرفها جايز است ؟

زدن ظرفها همانند زدن طبلها است اگر ساختار آن بر لذت بردن و لهو كردن باشد حرام مى شود و معيار لهو را در غناء در جواب سئوال (538) گفته ايم مراجعه شود.

پيشنمازها نوعاً به بعضى مسايل مبتلا مى شوند همانند آنكه به حضورتان ذكر مى كنم: مثلاً فقيرى مى آيد و به پيشنماز مى گويد كه بدين اميدم كه به مؤمنين خبر دهى كه من احتياج شديد دارم و يا محتاج كمك براى معالجه در خارج دارم، پيشنماز هم به مؤمنين گفتار آن را خبر مى دهد و براى او مال جمع مى شود پس از مدّتى مريض تصميم مى گيرد كه در شهرش معالجه نمايد، و عنوان تغيير مى يابد، و يا پولى جمع مى كنند به بناى حسينيّه مثلاً در ايام عاشورا و يا براى مسجد پول جمع مى كنند ولى اوضاعى پيش آمد مى كند كه ساختن آن ممكن نمى شود و يا موضوع عوض مى شود، در اين دو حالت و يا همانند اين حالتها برگرداندن مال به صاحبانش ممكن نمى شود، زيرا كه تمامى احسان كنندگان را نمى توان يافت، آيا در اين خصوص راه حلّى براى خلاصى و بريئى شدن ذمّه از اين اموالى كه به عنوان خاصّى جمع شده است وجود دارد؟ و آيا ممكن است براى نماينده هاى شما تصرف در آن اموال مطابق دستورى كه درباره تصرف مذكور مى فرماييد بنمايند، و از جنابعالى درخواست مى كنيم راه چاره را درباره اين اموال بفرماييد، اين در صورتى است كه برگرداندن مال از شخص ممكن باشد و در صورتى كه خود را محتاج دانسته و مالها را در غير از آن عنوانى كه مال براى آن جمع شده است خرج نموده است حكمش چيست؟

اگر دادن مال به شخص مزبور به عنوان اينكه اكنون ملك او باشد و مصرف مخصوص به عنوان داعى بود آن وقت شخص مذكور آن مال را مالك مى شود و ممكن نبودن خرج آن در مصرف مخصوص و يا منصرف شدن از خرج آن در آن مصرف مخصوص از ملك او بيرون نمى كند، بلى اگر خرج كردن در مصرف مخصوص به عنوان شرط باشد آن وقت دهنده پول مى تواند فسخ نمايد و براى او خرج كردن در غير از مصرف مخصوص جايز نيست مگر اينكه با اجازه دهنده مال باشد، اما اگر مصرف مخصوص به عنوان داعى باشد لازم نيست بر آن مقيّد باشد و دهنده در صورت خرج نكردن در مصرف مخصوص نمى تواند فسخ نمايد، و اما اگر دادن مال به عنوان اينكه مال آن شخص باشد نبوده بلكه به عنوان احسان در مصرف مذكور باشد، در صورت ممكن نبودن آن مصرف مذكور، و يا در صورت عوض كردن آن ، معين مى شود كه مال را در مصارف صدقه ها و نيكوكارى كه موجب تقرب به خداست خرج نمايد و بايستى كه اين هم با اجازه دهنده مال باشد. و چنانچه رجوع كردن به دهنده مال ممكن نباشد، احتياط وجوبى اين است كه به حاكم شرعى و يا به نماينده اش رجوع نمايد، و اين هم در صورتى است كه دهنده مال پيشنماز را در مصرف كردن وكيل ننمايد، و اگر او را وكيل مطلق كند در مصرف كردن آن، آنوقت او متولى مى شود و احتياج به مراجعه به دهنده مال و حاكم شرع نمى باشد. اينها هم در صورتى است كه مصرف خداپسندانه باشد همانطورى كه در مفروض سؤال است وگرنه در صورتى كه دهنده مال تمليك نكند به آن شخص و در مصرف نظر نيكوكارى نداشته باشد و تبرّع نكند آن وقت لازم است كه به مالك رجوع نمود، زيرا كه مال در ملك آن باقى مانده است و برا و واجب نيست كه آن را در جهت مخصوصى و يا عمومى خرج نمايد، بلكه حق دارد كه هر وقت خواست پس بگيرد.

آيا براى خانواده دادن حق شرعى اموال آنكه حافظه خود را از دست داده است يا بيهوش شده است واجب است؟

براى خانواده تصرف در مال آن جايز نيست مگر پس از مراجعه به ولىّ صاحب مال و براى ولىّ هم جايز نيست كه اجازه اى تصرف به آنها بدهد مگر پس از دادن حق شرعى اموال.

برخى از اشخاص كار جمعيتّى را به عهده مى گيرد و هر فردى به اندازه اى توان خودش پولى در هر ماه مى دهد كه همان رئيس جمعيت در هر ماه به يكى از اعضاء شركت كننده وام بدهد ولى معلوم نيست كه پرداخت كنندگان پول آيا آن را به عنوان امانت و يا وكالت و يا هبه و يا قرض و يا به هر عنوان ديگر به رئيس مى دهند و آنان ميان اين عنوانها فرق نمى گذارند و يا اينكه هيچ كدام را قصد نمى نمايند كه سهمى كه داده است آن را از منفعت سالش حساب كند و خمسش را بدهد؟

اگر دادن مال به رئيس به جهت اين است كه او اقدام به وام دادن به اعضاء بدهد كه مفروض سؤال هم همين است رئيس وكيل مى شود و خودش هم نمى تواند وام بردارد مگر آنوقتى كه به او هم نوبه برسد و يا اينكه مشتركين همگى اجازه دهند كه پيش از نوبه او وام بردارد، و هر عضو آن وجهى كه داده است از منفعت سالش حساب مى كند و پس از استثناء وامهايش و با شرايط مقرر شده خمسش را واجب است پرداخت نمايد.