كلامى از نور

پيامبر خدا صلى‏‌الله‌‏عليه‌‏و‏آله: خدا بركت دهد به آن كس كه آسان مى‏‌فروشد، آسان مى‏‌خرَد، آسان قرض مى‌‏دهد و آسان مطالبه مى‌‏كند.

استفتائات روز

براى زكات سهم هائى هست كه كتاب خدا و سنّت پيامبرش حضرت محمّد (صلى الله عليه وآله وسلم) و اهل بيت اطهارش (عليهم السلام) معين شده است: الف ـ آيا چه كسى تعيين سهم ها را مى كند اگر شخص غافل از معين شدن سهم ها باشد و فقط بطور اجمال مى داند كه زكات را به فقير بايد داد آيا برى او معين مى شود كه بدين نحو عمل نمايد؟ ب: و اگر آن را به شخص مورد اطمينان بدهد و بگويد كه در آن هر طور خواستى تصرف كن و يا تنها بگويد كه آن را به فقراء بده آيا به وكيل جايز است كه آن را به سهمها تقسيم نمايد. ج: و اگر زكات را به وكيل حاكم شرعى بدهد و بگويد كه به فلان سهم بده آيا وكيل به جهت رعايت برخى از مصالح به غير از آنكه تعيين كرده است مى تواند بدهد يا نه؟

الف: اين نحو بر او معين نمى شود ولى اگر زكات را به فقير بدهد كفايت مى كند. ب : بلى اگر بگويد كه در آن تصرف كن هر جور كه خواستى وكيل حق دارد تقسيم به سهمها نمايد مگر بعضى از سهمها را كه او را ولايت بر نصب و دفع آن ندارد مانند سهم جمع كنندگان زكات كه نمى تواند به آنها بدهد و اگر گفته باشد كه به فقراء بده لازم است كه به فقراء بدهد و نمى تواند تقسيم كند. ج : جايز نيست.

زيد در خرج كردن مالش سفيه (ولخرج) است مالش را در محلش صرف نمى كند و يا اينكه زياده از شأن خود خرج مى كند و يا به بعضى اشخاص قرض مى دهد، در آخر ماه كه مى آيد در صورتى كه چيزى ندارد كه به زن و فرزندش خرج نمايد، زن او مى گويد كه وضع او را كه اين چنين ديدم من كارى براى مصلحت شوهرم و فرزندش و خانه اش كردم، و آن اينست كه هر مرتبه از جيب او مبلغى را بدون اينكه به او بگويم برداشتم و براى روز تنگى معيشت نگه داشتم آيا اين عمل براى من جايز است يا نه و آيا اين احتياج به اجازه حاكم شرع و يا وكيلش دارد يا نه؟ زيرا كه او سفيه است ؟

ظاهر در سفيه بودن اينست كه در سفاهت لازم است كه حفظ نكردن مالش در نظر عرف از كمى درك آن سرچشمه بگيرد، به طورى كه تصرف او به سبب كمى دركش خوب نباشد، امّا اگر ولخرجى كردن او از كم فهمى او ناشى نباشد بلكه به خاطر منظورهائى كه اختصاص بخودش دارد باشد سفاهت با آن محقق نمى شود، علاوه بر اين اگر سفيه هم بوده باشد، براى زن ولايتى بر او نمى باشد بلكه ولايت از آن حاكم شرعى و ولىّ عرفى او است، و ولىّ عرفى نزديكترين فاميل نسبى او بنابر احتياط وجوبى هست، بلى اگر زن بداند كه او رضايت دارد از او چيزى براى روز مبادا بر دارد بر او جايز مى باشد بدون اينكه از او اجازه بخواهد، ولى براى او باز هم خرج كردن به خوراكى خانه و مثل آن جايز نيست، و تصرّف او صحيح نمى باشد مگر اينكه اذن بدهد، و يا بعد از تصرف اجازه بدهد.

غيبت چيست و آيا گفتن حكايت از آنچه رويداده است از غيبت حساب مى شود؟

غيبت خورده گرفتن بر مؤمن و عيب گرفتن بر او در نبودن آن در حضور است و اگر گفتن رويداد به قصد خورده گرفتن بر او باشد آنوقت از غيبت مى شود و اگر با اين قصد نباشد غيبت نمى شود، و چنانچه از گفتن آن رويداد هتك حرمت مؤمن باشد بدون اينكه قصد خورده گيرى داشته باشد باز هم حرام مى باشد گرچه غيبت نيست، و بهتر براى مؤمن اينست: كه از گفتار درباره اى ديگران تا حدّ امكان خوددارى كند، زيرا كه اين از جاهاى امتحان و فتنه مى باشد.

آيا بر پسر واجب است در صورتى كه پدرش امر كند كه همسرش را بواسطه اى بد رفتاريش با خانواده اى شوهرش طلاق دهد قبول نموده و طلاق دهد؟

بر پسر واجب نيست كه همسرش را طلاق دهد ولى بر پسر واجب است كه با نزديكانش خوب رفتار نمايد و سزاوار است بر او كه از بد رفتارى همسرش با فاميلش جلوگيرى نمايد.